پل های ارتباطی هایسود

تمامی اطلاعات مورد نیاز ارتباط با ما را در زیر مشاهده و در صورت نیاز از هر کدام از روش های زیر میتوانید با ما در ارتباط باشید

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

استانداردهای حسابداری 8 | حسابداری موجودی مواد و کالا بخش اول

آواتار خبرنگار هایسود
408 بازدید

مقدمـه
۱ . موجودی مواد و کالا، بخش‌ عمده‌ای از دارایی های بسیاری از واحدهای تجاری را تشکیل‌ می دهد. بنابراین‌، ارزشیابی و انعکاس‌ موجودی مواد و کالا اثر با اهمیتی در تعیین‌ و ارائـه‌ وضعیت‌ مالی و عملکرد مالی واحدهای تجاری دارد.
دامنه‌ کاربرد
۲ . این‌ استاندارد، نحوه‌ ارزشیابی و انعکاس‌ موجودی مواد و کالا در صورت های مالی را تشریح‌ می کند و موارد زیر را دربر نمی گیرد:
الف ‌. کار در جریان‌ پیشرفت‌ پیمان های بلندمدت‌ (رجوع‌ شود به‌ استاندارد حسابداری شماره‌ ۹ با عنوان‌ ” حسابداری پیمان های بلندمدت‌“ ).
ب‌ . ابزارهای مالی پیچیده‌.
ج‌ . موجودی محصولات جنگلی و معدنی در مواردی که‌ این‌ اقلام‌ در صنایع‌ مربوط‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ اندازه‌گیری می شود،
د . تولیدات کشاورزی در زمان برداشت و دارایی های زیستی غیرمولد مربوط به فعالیت کشاوزی (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره ۲۶ با عنوان ”فعالیت های کشاورزی“).
تعاریف‌
۳ . اصطلاحات‌ ذیل‌ در این‌ استاندارد با معانی مشخص‌ زیر بکار رفته‌ است‌:
• موجودی مواد و کالا‌: به‌ دارایی هایی اطلاق‌ می شود که‌:
الف ‌. برای فروش‌ در روال‌ عادی عملیات‌ واحد تجاری نگهداری می شود،
ب‌ . به منظور ساخت‌ محصول‌ یا ارائـه‌ خدمات‌ در فرایند تولید قرار دارد،
ج‌ . به منظور ساخت‌ محصول‌ یا ارائـه‌ خدمات‌، خریداری شده‌ و نگهداری می شود،
د . ماهیت‌ مصرفی دارد و به‌ طور غیرمستقیم‌ در جهت‌ فعالیت‌ واحد تجاری مصرف‌ می شود.

• خالص‌ ارزش‌ فروش‌‌: عبارت‌ است‌ از بهای فروش‌ (بعد از کسر تخفیفات‌ تجاری ولی قبل‌ از تخفیفات‌ مربوط‌ به‌ تسویه‌ حساب‌) پس‌ از کسر:
الف‌ . مخارج‌ براوردی تکمیل‌،
ب‌ . مخارج‌ براوردی بازاریابی، فروش‌ و توزیع‌.
• بهای‌ جایگزینی: عبارت‌ است‌ از مخارجی که‌ باید برای خرید یا ساخت‌ یک‌ قلم‌ موجودی کاملاً مشابه‌ تحمل‌ شود.
اندازه‌گیری موجودی مواد و کالا
۴ . موجودی مواد و کالا باید برمبنای ” اقل‌ بهای تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌“ تک‌ تک‌ اقلام‌ یا گروه های اقلام‌ مشابه‌، اندازه‌گیری شود.
۵ . موجودی مواد و کالا، به‌ بهای تمام‌شده‌ اندازه‌گیری می شود. چنانچه‌ نتوان‌ به‌ طور معقول‌ انتظار داشت‌ که‌ برای بازیافت‌ این‌ دارایی، درآمدهای آتی کافی وجود داشته‌ باشد (مثلاً درنتیجه‌ خراب‌ شدن‌، نابابی یا کاهش‌ در میزان‌ تقاضا)، مبالغ‌ غیر قابل‌ بازیافت‌ به‌عنوان‌ هزینه‌کاهش‌ ارزش‌ موجودی مواد و کالا به‌ سود و زیان‌ منظور می شود. از اینرو، موجودی مواد و کالا به‌ اقل‌ بهای تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ انعکاس‌ می یابد.
بهای تمام‌ شده‌ موجودی مواد و کالا
۶ . بهای تمام‌ شده‌ موجودی مواد و کالا باید دربرگیرنده‌ مخارج‌ خرید، مخارج‌ تبدیل‌ و سایر مخارجی باشد که‌ واحد تجاری در جریان‌ فعالیت‌ معمول‌ خود، برای رساندن‌ کالا یا خدمات‌ به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی آن‌ متحمل‌ شده‌ است‌.
مخارج‌ خرید
۷ . مخـارج‌ خریـد شامل‌ بهـای خریـد و هر گونه‌ مخارج‌ دیگری از قبیل‌ حقوق‌ و عوارض‌ گمرکی و حمل‌ است‌ که‌ مستقیماً به‌ خرید مربوط‌ می گردد. تخفیفـات‌ تجـاری از بهای خریـد کسـر می شود.
۸ . برخی مخارج‌ به‌ شرح‌ زیر در صورت‌ احراز شرایط‌ مربوط‌، قابل‌ احتساب‌ در مخارج‌ خرید است‌:
الف ‌. مخارج‌ تأمین‌ مالی واردات‌ مواد و کالا به‌ صورت‌ اعتباری از نوع‌ یوزانس‌ به شرط‌ آنکه‌ به‌ موجب‌ مقررات‌ موضوعه‌، واردات‌ مزبور به‌ صورت‌ نقدی مجاز نباشد.
ب‌ . در شرایط‌ استثنایی طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداری شماره‌ ۱۶ باعنوان‌ آثار تغییر در نرخ ارز، مابه‌التفاوت های ریالی مورد مطالبه‌ ناشی از افزایش‌ قابل‌ ملاحظه‌ نرخ‌ رسمی ارز (مثلاً از شناور به‌ صادراتی)، به شرط‌ اینکه‌ تخصیص‌ آن‌ به‌ آحاد بهای خرید مواد و کالای مربوط‌ امکان پذیر باشد.
مخارج‌ تبدیل‌
۹ . مخارج‌ تبدیل‌ شامل‌ مخارجی است‌ که‌ مستقیماً به‌ اقلام‌ تولیدشده‌ مربوط‌ می گردد (مانند
کار مستقیم‌). مخارج‌ تبدیل‌ همچنین‌ شامل‌ سربار تولید (اعم‌ از ثابت‌ و متغیر) است‌ که‌ برای تبدیل‌ مواد اولیه‌ به‌ محصول‌ یا ارائه‌ خدمات‌ واقع‌ می شود.
۱۰ . سربار تولید اعم‌ از ثابت‌ و متغیر با روشی سیستماتیک‌ به‌ محصولات‌ تخصیص‌ می یابد. سربار ثابت‌ تولید، آن‌ بخش‌ از مخارج‌ غیرمستقیم‌ تولید است‌ که‌ علیرغم‌ تغییر در حجم‌ تولید نسبتاً ثابت‌ می ماند، مانند استهلاک‌ و مخارج‌ نگهداری ساختمان‌ و تجهیزات‌ کارخانه‌ و مخارج‌ مدیریت‌ کارخانه‌. سربار متغیر تولید آن‌ بخش‌ از مخارج‌ غیرمستقیم‌ تولید است‌ که‌ متناسب‌ با تغییر حجم‌ تولید تغییر می یابد، مانند مواد و دستمزد غیرمستقیم‌.
۱۱ . سربار ثابت‌ تولید برمبنای ظرفیت‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری تخصیص‌ می یابد. ظرفیت‌ معمول‌ بیانگر متوسط‌ محصولی است‌ که‌ انتظار می رود در شرایط‌ عادی (با در نظر گرفتن‌ توقفات‌ تولید ناشی از تعمیرات‌ و نگهداری برنامه‌ریزی شده‌) طی چند دوره‌ یا فصل‌، تولید شود. برای تخصیص‌ هزینه‌های سربار ثابت‌ تولید می توان‌ از سطح‌ واقعی تولید استفاده‌ کرد به شرط‌ آنکه‌ سطح‌ مزبور تقریباً نزدیک‌ به‌ سطح‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری باشد. باید توجه‌ داشت‌ عامل‌ تعیین‌کننده‌ در تخصیص‌ سربار ثابت‌ تولید برمبنای سطح‌ معمول‌ فعالیت‌، این‌ است‌ که‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ ظرفیت‌ بلااستفاده‌ باید در دوره‌ وقوع‌ به عنوان‌ هزینه‌ عملیاتی و پس‌ از سود ناخالص‌ در صورت‌ سود و زیان‌ منعکس‌ شود.
۱۲ . جهت‌ تعیین‌ سطح‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری عوامل‌ زیر را باید درنظر داشت‌:
الف ‌. میزان‌ تولید مورد نظر طراحان‌ دستگاه های تولیدی و مدیریت‌ واحد تجاری، تحت‌ شرایط‌ کار حاکم‌ در طول‌ سال‌ (مثلاً یک‌ نوبت‌کاری یا دونوبت‌کاری)،
ب ‌. بودجه‌ سطح‌ فعالیت‌ سال‌ تحت‌ بررسی و سال‌ بعد از آن‌،
ج . سطحی از تولید که‌ واحد تجاری در سال‌ تحت‌ بررسی و نیز در سال های گذشته‌ عملاً به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌.
اگر چه‌ تغییرات‌ موقت‌ در سطح‌ فعالیت‌ را می توان‌ نادیده‌ گرفت‌، با این‌ حال‌ تغییرات‌ مداوم‌ باید به‌ تجدید نظر در آنچه‌ قبلاً معمول‌ شناخته‌ شده‌ منجر شود.
۱۳ . یکی از دلایلی که‌ گاه‌ در رابطه‌ با عدم‌ شمول‌ مخارج‌ سربار خاصی در بهای تمام‌ شده‌ عنوان‌ می شود، لزوم‌ اتخاذ برخورد محافظه‌ کارانه‌ در ارزشیابی موجودی مواد و کالا است‌. چنانچه‌ تعیین‌ مبلغ‌ موجودی مواد و کالا در شرایط‌ واحد تجاری مستلزم‌ اعمال‌ احتیاط‌ باشـد، احتیـاط‌ لازم‌ در تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ و نه‌ از طریق‌ حذف‌ مخـارج‌ سربـار خاصی از بهـای تمام‌ شـده‌ اعمـال‌ می شـود.
۱۴ . در فراینـد تولیـد ممکن‌ است‌ هم زمـان‌ بیش‌ از یک‌ محصـول‌ تولیـد شـود. بـرای مثـال‌، این‌ وضعیت‌ زمانی مصداق‌ دارد که‌ محصولات‌ مشترک‌ یا یک‌ محصول‌ اصلی همراه‌ با یک‌ محصول‌ فرعی تولید می شود. در مواردی که‌ مخارج‌ تبدیل‌ هر محصول‌ جداگانه‌ قابل‌ تشخیص‌ نباشد، این‌ مخارج‌ برمبنایی منطقی و یکنواخت‌ به‌ محصولات‌ تخصیص‌ می یابد. برای مثال‌، ممکن‌ است‌ از ارزش‌ نسبی فروش‌ هر محصول‌ در مرحله‌ای از فرایند تولید که‌ محصولات‌ به‌ طور جداگانه‌ قابل‌ تشخیص‌ باشد و یا در زمان‌ تکمیل‌ تولید، به عنوان‌ مبنای تخصیص‌ استفاده‌ شـود. در اغلب‌ مـوارد، محصـولات‌ فرعی ماهیتـاً کم‌ اهمیت‌ اسـت‌، از این رو این‌ محصولات‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ اندازه‌گیری و مبلغ‌ حاصل ‌شده‌ از بهای تمام شده‌ محصول‌ اصلی کسر می شود. در نتیجه‌ مبلغ‌ دفتری محصول‌ اصلی با بهای تمام ‌شده‌ آن‌، تفاوت‌ با اهمیتی ندارد.
۱۵ . روش های هزینه‌یابی معمولاً چنان‌ طراحی می گردد تا اطمینان‌ حاصل‌ شود کلیه‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ مواد مستقیم‌، کارمستقیم‌ و سایر مخارج‌ مستقیم‌ به‌ نحوی مناسب‌، مشخص‌ و بر مبنایی منطقی و یکنواخت‌ به‌ حساب‌ گرفته‌ شود. اما در تخصیص‌ مخارج‌ سربار، مسائلی بروز می کند که‌ معمولاً مستلزم‌ اعمال‌ قضاوت های شخصی در انتخاب‌ یک‌ قاعده‌ مناسب‌ است‌.
۱۶ . همچنین‌ در تخصیص‌ مخارج‌ دوایر خدماتی مرکزی، ممکن‌ است‌ مسائلی بروز کند. مبنای تخصیص‌ چنین‌ مخارجی باید میزان‌ خدماتی باشد که‌ در رابطه‌ با عملیات‌ مختلف‌ ارائه‌ می شود. برای مثال‌، دایره‌ حسابداری معمولاً در خدمت‌ عملیات‌ زیر است‌:
الف ‌. تولید (از طریق‌ پرداخت‌ حقوق‌ و دستمزد مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ تولیدی، کنترل‌ خرید و تهیه‌ صورت های مالی ادواری برای واحدهای تولیدی)،
ب ‌. بازاریابی و توزیع‌ (از طریق‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ فروش‌ و کنترل‌ دفتر یا کارت های معین‌ فروش‌)، و
ج . مدیریت‌ عمومی (از طریق‌ تهیه‌ گزارش های داخلی خاص‌ مدیریت‌، صورت های مالی و بودجه‌های سالانه‌، کنترل‌ منابع‌ نقدی و برنامه‌ریزی سرمایه‌گذاری ها).
از کل‌ مخارج‌ دایره‌ حسابداری، تنها آن‌ بخش‌ باید در محاسبه‌ مخارج‌ تبدیل‌ منظور شود که‌ بتوان‌ آن‌ را به گونه‌ای منطقی به‌ عملیات‌ تولید تخصیص‌ داد.
سایر مخارج‌
۱۷ . سایر مخارج‌ تنها تا میزانی که‌ آشکارا به‌ رساندن‌ موجودی مواد و کالا به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی آن‌ مربوط‌ است‌ به عنوان‌ بخشی از بهای تمام‌شده‌ موجودی ها منظور می شود.
۱۸ . موارد زیر، نمونه‌هایی از مخارجی است‌ که‌ در بهای تمام‌شده‌ موجودی ها منظور نمی شود و در دوره‌ وقوع‌ به عنوان‌ هزینه‌ شناسایی می گردد:
الف ‌. مبالغ‌ غیرعادی مربوط‌ به‌ ضایعات‌ مواد، دستمزد و سایر مخارج‌ تولید (ضایعات‌ قابل‌ کنترل‌).
ب‌ . مخارج‌ انبارداری باستثنای مخارجی که‌ در فرایند تولید برای انبارداری محصولاتی که‌ نیاز به‌ پردازش‌ بیشتر دارند، انجام‌ می شود.
ج‌ . سربار اداری که‌ در رساندن‌ موجودی ها به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی نقشی ندارد.
د . مخارج‌ فروش‌.

۱۹ . مخارج‌ مدیریت‌ عمومی، برخلاف‌ مدیریت‌ عملیاتی، مستقیماً به‌ تولید جاری مربوط‌ نمی شود و لذا نباید در مخارج‌ تبدیل‌ (و درنتیجه‌، در بهای تمام‌ شده‌ موجودی مواد و کالا) منظور گردد. در مورد واحدهای تجاری کوچک‌تر که‌ مدیریت‌ معمولاً در اداره‌ روزانه‌ هر یک‌ از عملیات‌ مختلف‌ نقش‌ دارد، ممکن‌ است‌ در تفکیک‌ مخارج‌ سربار مدیریت‌ عمومی، مسایل‌ خاصی در عمل‌ بروز کند. در چنین‌ واحدهایی، مخارج‌ مدیریت‌ را می توان‌ با استفاده‌ از مبانی مناسب‌، به‌گونه‌ای منصفانه‌ به‌ عملیات‌ تولید، بازاریابی، فروش‌ و اداری تخصیص‌ داد.
۲۰ . در شرایطی‌ خاص‌، مخارج‌ تأمین‌ مالی را می توان‌ در بهای تمام‌شده‌ موجودی ها منظور کرد. این‌ شرایط‌ در استاندارد حسابداری شماره‌ ۱۳ با عنوان‌ حسابداری مخارج‌ تأمین‌ مالی مشخص‌ شده‌ است‌.

اطلاعات این نوشته

شما میتوانید در صورت تمایل این پست را در شبکه های اجتماعی خود بازنشر دهید .

نظرات ارزشمند شما در هایســـود

بدون دیدگاه برای پست " استانداردهای حسابداری 8 | حسابداری موجودی مواد و کالا بخش اول "
شما هم نظر خود را در مورد این پست به ما بگوید