ارتباط بین تسلط و بازده
تسلط تفویضشده
ب۵۸. زمانی که سرمایهگذار دارای حق تصمیمگیری (تصمیمگیرنده)، وجود کنترل خود بر سرمایهپذیر را ارزیابی میکند، باید تعیین کند که اصیل است یا نماینده. همچنین سرمایهگذار باید تعیین کند که آیا واحد تجاری دیگری که دارای حق تصمیمگیری است، به عنوان نماینده سرمایهگذار عمل میکند یا خیر. نماینده، شخصی است که عمدتاً از سوی شخص یا اشخاص دیگر (اصیل(ها) و برای منافع آنها کار میکند و بنابراین، در زمان اعمال اختیار تصمیمگیری، بر سرمایهپذیر کنترل ندارد (به بندهای ۱۹ و ۲۰ مراجعه شود). به این ترتیب، برخی مواقع تسلط اصیل ممکن است توسط نماینده، اما از جانب اصیل، حفظ و اعمال شود. تصمیمگیرنده را نمیتوان فقط به این دلیل که اشخاص دیگر میتوانند از تصمیمات او منتفع شوند، نماینده محسوب کرد.
ب۵۹. سرمایهگذار ممکن است در خصوص موضوعاتی خاص یا تمام فعالیت های مربوط، اختیار تصمیمگیری خود را به نماینده تفویض کند. سرمایهگذار هنگام ارزیابی وجود کنترل خود بر سرمایهپذیر، باید با حق تصمیمگیری تفویضشده به نماینده خود، همانند زمانی که سرمایهگذار به طور مستقیم عمل میکند، برخورد نماید. در شرایطی که بیش از یک اصیل وجود داشته باشد، هر یک از اشخاص اصیل باید با در نظر گرفتن الزامات بندهای ب۵ تا ب۵۴، ارزیابی کنند که آیا بر سرمایهپذیر تسلط دارند یا خیر. بندهای ب۶۰ تا ب۷۲ برای تعیین اینکه تصمیمگیرنده، نماینده است یا اصیل، رهنمود ارائه میکند.
ب۶۰. تصمیمگیرنده برای تعیین اینکه نماینده است یا خیر، باید رابطه کلی بین خود، سرمایهپذیر تحت مدیریت و دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایهپذیر، به ویژه تمام عوامل زیر را مورد توجه قرار دهد:
الف. دامنه اختیار تصمیمگیری خود درباره سرمایهپذیر (بندهای ب۶۲ تا ب۶۳)؛
ب. حق اشخاص دیگر (بندهای ب۶۴ تا ب۶۷)؛
پ. حقوق و مزایایی که طبق توافق(های) حقوق و مزایا، نسبت به دریافت آن حق دارد (بندهای ب۶۸ تا ب۷۰)؛
ت. آسیبپذیری تصمیمگیرنده از نوسان بازده ناشی از سایر منافعی که در سرمایهپذیر دارد (بندهای ب۷۱ و ب۷۲).
بر مبنای واقعیت ها و شرایط خاص، برای هر یک از عوامل مورد اشاره، باید اهمیت متفاوتی در نظر گرفته شود.
ب۶۱. تعیین اینکه تصمیمگیرنده نماینده است یا خیر، مستلزم ارزیابی تمام عوامل مندرج در بند ب۶۰ است، مگر اینکه یک شخص، حق ماهوی برکناری تصمیمگیرنده را داشته باشد (حق برکناری) و بتواند بدون دلیل، تصمیمگیرنده را برکنار کند (به بند ب۶۵ مراجعه شود).
دامنه اختیار تصمیمگیری
ب۶۲. دامنه اختیار تصمیمگیری تصمیمگیرنده، با در نظر گرفتن موارد زیر ارزیابی میشود:
الف. فعالیت هایی که طبق توافق های تصمیمگیری، مجاز و طبق قانون تصریح شده باشد؛
ب. اختیاری که تصمیمگیرنده هنگام تصمیمگیری درباره فعالیت های مزبور دارد.
ب۶۳. تصمیمگیرنده باید هدف و سازماندهی سرمایهپذیر، ریسک هایی که مقرر شده است سرمایهپذیر در معرض آنها قرار بگیرد، ریسک هایی که مقرر شده است سرمایهپذیر به دیگر اشخاص در ارتباط با سرمایهپذیر، انتقال دهد و میزان نقش تصمیمگیرنده در سازماندهی سرمایهپذیر را مورد توجه قرار دهد. برای مثال، اینکه تصمیمگیرنده نقش قابل ملاحظهای در سازماندهی سرمایهپذیر داشته باشد (شامل تعیین دامنه اختیار تصمیمگیری)، ممکن است نشان دهد که تصمیمگیرنده، فرصت و انگیزه کسب حقی را دارد که موجب توانایی او برای هدایت فعالیت های مربوط میشود.
حقوق اشخاص دیگر
ب۶۴. حق ماهوی اشخاص دیگر، ممکن است بر توانایی تصمیمگیرنده برای هدایت فعالیت های مربوط سرمایهپذیر، مؤثر باشد. حق برکناری ماهوی یا سایر حقوق ممکن است نشان دهد که تصمیمگیرنده، نماینده است.
ب۶۵. هرگاه یک شخص، حق برکناری ماهوی داشته باشد و بتواند بدون دلیل تصمیمگیرنده را برکنار کند، این مورد به تنهایی کافی است تا این نتیجه حاصل شود که تصمیمگیرنده، نماینده است. اگر بیش از یک شخص، دارای چنین حقی باشند (و هیچ یک از اشخاص بدون توافق با اشخاص دیگر نتواند تصمیمگیرنده را برکنار کند)، این حق، به تنهایی برای تعیین اینکه تصمیمگیرنده اساساً از طرف دیگران و برای منافع آنها کار میکند یا خیر، کفایت نمیکند. افزون بر این، با بیشتر شدن تعداد اشخاص لازم برای همکاری با یکدیگر جهت اعمال حق برکناری تصمیمگیرنده و نیز افزایش مبلغ و نوسان سایر منافع اقتصادی تصمیمگیرنده (یعنی حقوق و مزایا و سایر منافع)، باید اهمیت کم تری برای این عامل در نظر گرفت.
ب۶۶. هنگام ارزیابی اینکه تصمیمگیرنده نماینده است یا خیر، حق ماهوی اشخاص دیگر که موجب محدود شدن اختیار تصمیمگیرنده می شود، باید به شیوهای مشابه با حق برکناری، مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، تصمیمگیرندهای که برای اقدامات خود ملزم به دریافت تصویب تعداد کمی از اشخاص دیگر است، معمولاً نماینده است (برای راهنمایی بیشتر درباره ماهیت حق و ماهوی بودن آن، به بندهای ب۲۲ تا ب۲۵ مراجعه شود).
ب۶۷. بررسی حق اشخاص دیگر، باید شامل ارزیابی حق قابل اعمال توسط هیئت مدیره (یا سایر ارکان ادارهکننده) سرمایهپذیر و آثار آن بر اختیار تصمیمگیری باشد (به بند ب۲۳(ب) مراجعه شود).
حقوق و مزایا
ب۶۸. هرچه مبلغ و نوسان حقوق و مزایای تصمیمگیرنده در مقایسه با بازده مورد انتظار حاصل از فعالیت های سرمایهپذیر بیشتر باشد، احتمال اینکه تصمیمگیرنده، اصیل باشد بیشتر است.
ب۶۹. تصمیمگیرنده برای تعیین اینکه اصیل است یا نماینده، باید وجود شرایط زیر را نیز بررسی کند:
الف. اینکه حقوق و مزایای تصمیمگیرنده با خدمات وی متناسب است.
ب. اینکه توافق حقوق و مزایا تنها شامل شرایط یا مبالغی است که در توافق های خدمات مشابه و سطح مهارت های مذاکرهشده در شرایط متعارف، مرسوم است.
ب۷۰. تصمیمگیرنده نمیتواند نماینده باشد، مگر اینکه شرایط مندرج در بند ب۶۹(الف) و (ب) وجود داشته باشد. اما، احراز این شرایط، به تنهایی برای نتیجهگیری درباره اینکه تصمیمگیرنده، نماینده است، کافی نیست.
آسیبپذیری از نوسان بازده ناشی از منافع دیگر
ب۷۱. هرگاه تصمیمگیرنده منافع دیگری در سرمایهپذیر داشته باشد (برای مثال، سرمایهگذاری در سرمایهپذیر یا ارائه تضمین در ارتباط با عملکرد سرمایهپذیر)، تصمیمگیرنده برای ارزیابی اینکه نماینده است یا خیر باید بررسی کند که آیا در معرض نوسان بازده ناشی از این منافع قرار میگیرد یا خیر. داشتن منافع دیگر در سرمایهپذیر نشان میدهد که تصمیمگیرنده، ممکن است اصیل باشد.
ب۷۲. تصمیمگیرنده برای ارزیابی آسیبپذیری از نوسان بازده ناشی از منافع دیگر در سرمایهپذیر، باید موارد زیر را مورد توجه قرار دهد:
الف. هرچه مبلغ و نوسان منافع اقتصادی، شامل حقوق و مزایا و منافع دیگر، بیشتر باشد، احتمال اینکه تصمیمگیرنده اصیل باشد، بیشتر است.
ب. اینکه آسیبپذیری تصمیمگیرنده از نوسان بازده در مقایسه با آسیبپذیری سرمایهگذاران دیگر از نوسان بازده متفاوت است یا خیر، و اگر چنین است، آیا این موضوع، اقدامات تصمیمگیرنده را تحت تأثیر قرار میدهد یا خیر. برای مثال، این مورد ممکن است زمانی وجود داشته باشد که تصمیمگیرنده از منافع با اولویت پایین در سرمایهپذیر برخوردار باشد یا سایر اشکال تضمین های اعتباری را به سرمایهپذیر ارائه کند.
تصمیمگیرنده باید آسیبپذیری خود از نوسان بازده سرمایهپذیر را نسبت به کل نوسان های بازده سرمایهپذیر ارزیابی کند. این ارزیابی اساساً بر مبنای بازده مورد انتظار حاصل از فعالیت های سرمایهپذیر انجام میشود، اما نباید حداکثر میزان آسیبپذیری تصمیمگیرنده از نوسان بازده سرمایهپذیر را به واسطه منافع دیگر تصمیمگیرنده، نادیده گرفت.
مثال های کاربردی
مثال ۱۳
تصمیمگیرندهای (مدیر صندوق)، یک صندوق را که واحدهای آن به صورت عام معامله می شود و طبق معیارهای به دقت تعریفشده در امیدنامه که ناشی از الزامات قوانین و مقررات است، تحت نظارت میباشد، تأسیس، عرضه و مدیریت میکند. این صندوق برای سرمایهگذاری در پرتفوی متنوعی از اوراق بهادار مالکانه شرکت های سهامی عام، به سرمایهگذاران عرضه شده است. طبق معیارهای تعریفشده، مدیر صندوق برای سرمایهگذاری در دارایی ها اختیار دارد. مدیر صندوق، به میزان ۱۰درصد در صندوق سرمایهگذاری کرده است و حقالزحمه خدمات خود را بر مبنای بازار، معادل ۱ درصد خالص ارزش دارایی های صندوق دریافت میکند. این حقالزحمه متناسب با خدمات ارائهشده است. مدیر صندوق، در برابر زیان های صندوق، در صورتی که بیش از میزان سرمایهگذاری او باشد، تعهدی ندارد. صندوق ملزم به ایجاد هیئت مدیره مستقل نیست و هیئت مدیرهای نیز ایجاد نکرده است. سرمایهگذاران از حق ماهوی که اختیار تصمیمگیری مدیر صندوق را تحت تأثیر قرار دهد، برخوردار نیستند، اما میتوانند واحدهای خود را با رعایت محدودیت های مشخصشده توسط صندوق بازخرید کنند.
با وجود اینکه عملیات صندوق طبق معیارهای تعیینشده در امیدنامه و الزامات قانونی انجام میشود، مدیر صندوق دارای حق تصمیمگیری است که به او توانایی فعلی برای هدایت فعالیت های مربوط صندوق را میدهد یعنی سرمایهگذاران از حق ماهوی اثرگذار بر اختیار تصمیمگیری مدیر صندوق، برخوردار نیستند. مدیر صندوق بابت خدمات خود، حقالزحمه مبتنی بر بازار متناسب با خدمات ارائهشده دریافت میکند و نیز دارای درصدی سرمایهگذاری در صندوق است. حقوق و مزایا و سرمایهگذاری مدیر صندوق، او را در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیت های صندوق قرار میدهد، اما آنقدر قابل ملاحظه نیست که نشان دهد مدیر صندوق، اصیل است.
در این مثال، آسیبپذیری مدیر صندوق از نوسان بازده صندوق همراه با اختیار تصمیمگیری طبق معیارهای محدودکننده، نشان میدهد که مدیر صندوق، نماینده است. بنابراین مدیر صندوق نتیجه میگیرد که بر صندوق کنترل ندارد.
مثال ۱۴
تصمیمگیرندهای به منظور ایجاد فرصت سرمایهگذاری برای تعدادی از سرمایهگذاران، صندوقی را تأسیس، عرضه و مدیریت میکند. تصمیمگیرنده (مدیر صندوق) باید طبق موافقتنامه اداره صندوق، تصمیمات را بهگونهای اتخاذ کند که بیشترین منافع برای تمام سرمایهگذاران ایجاد شود. با وجود این، مدیر صندوق اختیارات گستردهای برای تصمیمگیری دارد. مدیر صندوق در ازای ارائه خدمات، حقالزحمه مبتنی بر بازار معادل ۱درصد دارایی های تحت مدیریت خود و در صورت دستیابی به سطح مشخصی از سود، ۲۰درصد مجموع سود صندوق را دریافت میکند. حقالزحمه متناسب با خدمات ارائهشده است.
با وجود اینکه تصمیمات باید بهگونهای اتخاذ شود که بیشترین منافع برای تمام سرمایهگذاران تأمین گردد، مدیر صندوق اختیارات گستردهای برای تصمیمگیری در خصوص هدایت فعالیت های مربوط صندوق دارد. به مدیر صندوق حقالزحمه ثابت و نیز حقالزحمه مبتنی بر عملکرد پراخت میشود که متناسب با خدمات ارائهشده است. افزون بر این، حقوق و مزایا، منافع مدیر صندوق را با منافع سایر سرمایهگذاران برای افزایش ارزش صندوق همسو می کند، بدون اینکه مدیر را در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیت های صندوق قرار دهد. در این وضعیت، آسیبپذیری از چنان اهمیتی برخوردار نیست که نشان دهد مدیر صندوق، اصیل است.
الگوی ارائهشده و نحوه تجزیه و تحلیل بالا، در مثال های ۱۴الف تا ۱۴پ زیر، تشریح شده است. هر مثال به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
مثال ۱۴الف
مدیر صندوق، مالک ۲درصد سرمایهگذاری در صندوق نیز میباشد که منافع او را با منافع سرمایهگذاران دیگر همسو میکند. مدیر صندوق در قبال زیان های صندوق که بیش از سرمایهگذاری او باشد، تعهد ندارد. سرمایهگذاران، تنها به دلیل نقض قرارداد میتوانند با رأی اکثریت مدیر صندوق را برکنار کنند.
سرمایهگذاری مدیر صندوق (۲درصد)، او را بیشتر در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیت های صندوق قرار میدهد، اما آسیبپذیری از نوسان بازده آنقدر قابل ملاحظه نیست که نشان دهد مدیر صندوق، اصیل است. حق سرمایهگذاران دیگر برای برکناری مدیر صندوق، به عنوان حق حمایتی در نظر گرفته می شود، زیرا این حق تنها در صورت نقض قرارداد، قابل اعمال است. در این مثال، با وجود اینکه مدیر صندوق اختیارات گستردهای برای تصمیمگیری دارد و در معرض نوسان بازده ناشی از منافع و حقوق و مزایای خود قرار گرفته است، آسیبپذیری از نوسان بازده صندوق بهگونهای است که نشان میدهد مدیر صندوق، نماینده است. به اینترتیب، مدیر نتیجهگیری میکند که بر صندوق کنترل ندارد.
مثال ۱۴ب
مدیر صندوق سهم نسبی بیشتری از سرمایهگذاری در صندوق دارد، اما در برابر زیان های صندوق، تعهدی فراتر از سرمایهگذاری مذکور ندارد. سرمایهگذاران میتوانند تنها به دلیل نقض قرارداد، با رأی اکثریت مدیر صندوق را برکنار کنند.
در این مثال، حق سرمایهگذاران دیگر برای برکناری مدیر صندوق، به عنوان حق حمایتی در نظر گرفته می شود، زیرا تنها با نقض قرارداد قابل اعمال است. با وجود اینکه به مدیر صندوق حقالزحمه ثابت و حقالزحمه مبتنی بر عملکرد متناسب با خدمات ارائهشده پرداخت میشود، ترکیب سرمایهگذاری مدیر صندوق با حقوق و مزایای او می تواند مدیر را در معرض نوسان بازده حاصل از فعالیت های صندوق قرار دهد که آنقدر قابل ملاحظه است که نشان می دهد مدیر صندوق اصیل است. هرچه میزان و نوسان منافع اقتصادی مدیر صندوق (با در نظر گرفتن مجموع حقوق و مزایا و سایر منافع) بیشتر باشد، مدیر صندوق در تجزیه و تحلیل خود، بر منافع اقتصادی مزبور تأکید بیشتری خواهد داشت و به احتمال زیاد مدیر صندوق، اصیل است.
برای مثال، با توجه به حقوق و مزایا و سایر عوامل، مدیر صندوق ممکن است سرمایهگذاری به میزان ۲۰ درصد را برای نتیجهگیری درباره اینکه صندوق را کنترل میکند، کافی بداند. با وجود این، در شرایط متفاوت (یعنی زمانی که حقوق و مزایا و سایر عوامل متفاوت باشند)، کنترل ممکن است در سطوح متفاوتی از سرمایهگذاری، ایجاد شود.
مثال ۱۴پ
مدیر صندوق، مالک ۲۰ درصد سرمایهگذاری در صندوق است، اما در قبال زیان های صندوق در صورتی که بیشتر از سرمایهگذاری او باشد، تعهدی ندارد. صندوق، هیئتمدیرهای دارد که تمام اعضای آن، مستقل از مدیر صندوق هستند و توسط سرمایهگذاران دیگر منصوب میشوند. هیئتمدیره، مدیر صندوق را سالانه منصوب میکند. اگر هیئتمدیره تصمیم بگیرد قرارداد مدیر صندوق را تمدید نکند، خدمات ارائهشده توسط مدیر صندوق، توسط سایر مدیران آن صنعت قابل ارائه است.
اگرچه مدیر صندوق، حقالزحمه ثابت و نیز حقالزحمه مبتنی بر عملکرد که متناسب با خدمات ارائهشده است را دریافت میکند، ترکیب سرمایهگذاری مدیر صندوق (۲۰ درصد) با حقوق و مزایا، او را در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیت های صندوق قرار می دهد که آنقدر قابل ملاحظه است که نشان می دهد مدیر صندوق، اصیل است. با وجود این، سرمایهگذاران برای برکناری مدیر صندوق، حق ماهوی دارند هیئتمدیره، سازوکاری برای کسب اطمینان از اینکه سرمایهگذاران در صورت تمایل میتوانند مدیر صندوق را برکنار کنند فراهم میکند.
در این مثال، مدیر صندوق در تجزیه و تحلیل خود، بر حق ماهوی برکناری تأکید بیشتری دارد. بنابراین، اگرچه مدیر صندوق اختیارات گستردهای برای تصمیمگیری دارد و از طریق حقوق و مزایا و سرمایهگذاری خود، در معرض نوسان بازده صندوق قرار میگیرد، اما حق ماهوی سرمایهگذاران دیگر نشان می دهد که مدیر صندوق نماینده است. بنابراین، مدیر نتیجه می گیرد که بر صندوق کنترل ندارد.
مثال ۱۵
یک سرمایهپذیر، برای خرید پرتفوی اوراق بهادار با نرخ ثابت و با پشتوانه دارایی، ایجاد شده است که از طریق ابزارهای مالکانه و ابزارهای بدهی با نرخ ثابت، تأمین مالی میشود. ابزارهای مالکانه، نخستین محافظ دارندگان ابزارهای بدهی در مقابل زیان هستند و بازده باقی مانده سرمایهپذیر را دریافت میکنند. این سرمایهگذاری که به عنوان سرمایهگذاری در پرتفویی از اوراق بهادار با پشتوانه دارایی است و در معرض ریسک اعتباری مرتبط با نکول احتمالی ناشر پرتفوی اوراق بهادار با پشتوانه دارایی و نیز ریسک نرخ سود مرتبط با مدیریت پرتفوی قرار دارد، به سرمایهگذاران بالقوه در ابزار بدهی عرضه می شود. در زمان تأسیس، ابزارهای مالکانه، ۱۰درصد ارزش دارایی های خریداریشده است. تصمیمگیرنده (مدیر دارایی) از طریق اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری بر مبنای عوامل تعیینشده در امیدنامه سرمایهپذیر، پرتفوی فعالی از دارایی ها را مدیریت میکند. مدیر دارایی برای این خدمات، حقالزحمه ثابتی بر مبنای بازار (یعنی ۱درصد دارایی های تحت مدیریت)، و در صورت فزونی سود سرمایهپذیر از سطحی معین، حقالزحمهای بر مبنای عملکرد (یعنی ۱۰درصد سود) دریافت میکند. حقالزحمهها متناسب با خدمات ارائهشده است. مدیر دارایی ۳۵ درصد از حقوق مالکانه سرمایهپذیر را در اختیار دارد. ۶۵درصد باقی مانده حقوق مالکانه و تمام ابزارهای بدهی، متعلق به تعداد زیادی از سرمایهگذاران ثالث پراکنده و غیروابسته است. مدیر دارایی با تصمیم اکثریت سرمایهگذاران دیگر، بدون دلیل، قابل برکناری است.
مدیر دارایی، حقالزحمه ثابت و نیز حقالزحمه مبتنی بر عملکرد که متناسب با خدمات ارائهشده است را دریافت میکند. این حقوق و مزایا، به منظور افزایش ارزش صندوق، منافع مدیر دارایی را با منافع سایر سرمایهگذاران همسو می کند. مدیر دارایی به دلیل در اختیار داشتن ۳۵درصد از حقوق مالکانه و به دلیل حقوق و مزایای خود، در معرض نوسان بازده ناشی از فعالیت های صندوق قرار میگیرد.
با وجود انجام عملیات در چارچوب عوامل مندرج در امیدنامه سرمایهپذیر، مدیر دارایی از توانایی فعلی برای اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده سرمایهپذیر برخوردار است از آنجا که حق برکناری، در اختیار تعداد زیادی از سرمایهگذاران پراکنده است، در تجزیه و تحلیل ها اهمیت کم تری به حق برکناری داده میشود. در این مثال، مدیر دارایی بر این موضوع که در معرض نوسان بازده صندوق که ناشی از منافع مالکانهای است که نسبت به ابزارهای بدهی در اولویت بعدی قرار میگیرد، تأکید بیشتری میکند. در اختیار داشتن ۳۵درصد از حقوق مالکانه، مدیر را، در برابر زیان و حق نسبت به بازده سرمایهپذیر، در اولویت بعدی قرار میدهد که دارای چنان اهمیتی است که نشان می دهد مدیر دارایی، اصیل است. بنابراین، مدیر دارایی نتیجه می گیرد که بر سرمایهپذیر کنترل دارد.
ارتباط با دیگر اشخاص
ب۷۳. در زمان ارزیابی کنترل، سرمایهگذار باید ماهیت ارتباط خود با دیگر اشخاص، و اینکه آنها از جانب سرمایهگذار عمل میکنند یا خیر را مورد توجه قرار دهد (یعنی آنها ”نمایندگان بالفعل“ هستند). تعیین اینکه دیگر اشخاص به عنوان نمایندگان بالفعل عمل میکنند یا خیر، مستلزم قضاوتی است که نه تنها ماهیت ارتباط، بلکه چگونگی تعامل این اشخاص با یکدیگر و سرمایهگذار را در نظر میگیرد.
ب۷۴. چنین ارتباطی مستلزم توافق قراردادی نیست. یک شخص در صورتی نماینده بالفعل است که سرمایهگذار یا اشخاصی که فعالیت های سرمایهگذار را هدایت میکنند، توانایی هدایت فعالیت های آن شخص برای اقدام از طرف سرمایهگذار را داشته باشند. در این شرایط، سرمایهگذار در زمان ارزیابی وجود کنترل بر سرمایهپذیر، باید حق تصمیمگیری نماینده بالفعل خود و آسیبپذیری غیرمستقیم خود از بازده متغیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده از طریق آن نماینده بالفعل را همراه با حق تصمیمگیری خود و آسیبپذیری خود از بازده متغیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده، مورد توجه قرار دهد.
ب۷۵. موارد زیر، مثال هایی از اشخاصی است که به دلیل ماهیت ارتباط، ممکن است به عنوان نمایندگان بالفعل سرمایهگذار محسوب شوند:
الف. اشخاص وابسته سرمایهگذار؛
ب. شخصی که منافع خود در سرمایهپذیر را به عنوان کمک یا وام، از سرمایهگذار دریافت کرده است؛
پ. شخصی که توافق کرده است بدون تصویب قبلی سرمایهگذار، منافع خود در سرمایهپذیر را نفروشد، انتقال ندهد یا محدود نکند (به استثنای شرایطی که سرمایهگذار و شخص دیگر، از حق تصویب قبلی برخوردار باشند و این حق، با تمایل اشخاص مستقل مورد توافق قرار گرفته باشد)؛
ت. شخصی که بدون حمایت مالی سرمایهگذار، نمیتواند عملیات خود را تأمین مالی کند؛
ث. سرمایهپذیری که اکثریت ارکان ادارهکننده آن، با ارکان ادارهکننده سرمایهگذار مشترک است؛
ج. شخصی که ارتباط تجاری تنگاتنگی با سرمایهگذار دارد، مانند ارتباط بین ارائهدهنده خدمات حرفهای و یکی از مشتریان عمده آن.
کنترل دارایی های مشخص
ب۷۶. سرمایهگذار باید بررسی کند که آیا بخشی از سرمایهپذیر را به عنوان یک واحد تجاری فرضی جداگانه تلقی می کند یا خیر، و اگر چنین است آیا سرمایهگذار بر آن واحد تجاری فرضی جداگانه کنترل دارد یا خیر.
ب۷۷. تنها در صورتی که شرط زیر احراز شود، سرمایهگذار بخشی از سرمایهپذیر را به عنوان واحد تجاری فرضی جداگانه تلقی می کند:
دارایی های مشخص سرمایهپذیر (و تضمین های اعتباری مرتبط با آن، در صورت وجود) تنها منبع پرداخت بدهی های مشخص سرمایهپذیر یا منافع مشخص دیگر در سرمایهپذیر است. اشخاص به غیر از اشخاص دارای آن بدهی مشخص، حق یا تعهدی در ارتباط با دارایی های مشخص یا جریان های نقدی باقی مانده حاصل از آن دارایی ها ندارند. بازده حاصل از این دارایی های مشخص اساساًً نمی تواند توسط بقیه بخش های سرمایهپذیر، مورد استفاده قرار گیرد و بدهی های واحد تجاری فرضی جداگانه، از محل دارایی های بقیه بخش های سرمایهپذیر قابل بازپرداخت نیست. بنابراین، از نظر ماهیت، تمام دارایی ها، بدهی ها و حقوق مالکانه واحد تجاری فرضی جداگانه، از مجموعه سرمایهپذیر مجزا است. اغلب، به این واحد تجاری فرضی جداگانه، ”سیلو“ گفته میشود.
ب۷۸. پس از احراز شرط مندرج در بند ب۷۷، سرمایهگذار به منظور ارزیابی تسلط بر آن بخش از سرمایهپذیر، باید فعالیت های دارای اثر قابل ملاحظه بر بازده آن واحد تجاری فرضی جداگانه و چگونگی هدایت این فعالیت ها را تشخیص دهد. سرمایهگذار هنگام ارزیابی وجود کنترل بر واحد تجاری فرضی جداگانه، همچنین باید بررسی کند که آیا در اثر ارتباط با واحد تجاری فرضی جداگانه، در معرض نوسان ناشی از بازده متغیر قرار میگیرد یا نسبت به آن بازده متغیر از حق برخوردار است یا خیر، و آیا سرمایهگذار توانایی اعمال تسلط بر آن بخش از سرمایهپذیر را به منظور اثرگذاری بر میزان بازده خود دارد یا خیر.
ب۷۹. در صورتی که سرمایهگذار، واحد تجاری فرضی جداگانه را کنترل نماید، باید آن بخش از سرمایهپذیر را تلفیق کند. در این مورد، دیگر اشخاص، هنگام ارزیابی وجود کنترل بر سرمایهپذیر و هنگام تلفیق، آن بخش از سرمایهپذیر را در نظر نمیگیرند.
ارزیابی مستمر
ب۸۰. اگر واقعیت ها و شرایط نشان دهد که تغییراتی در یک یا چند عنصر از عناصر سهگانه کنترل، مندرج در بند ۹، ایجاد شده است، سرمایهگذار باید درخصوص وجود کنترل بر سرمایهپذیر، ارزیابی مجدد به عمل آورد.
ب۸۱. اگر در نحوه اعمال تسلط بر سرمایهپذیر تغییری ایجاد شود، این تغییر باید در نحوه ارزیابی تسلط بر سرمایهپذیر منعکس گردد. برای مثال، تغییر در حق تصمیمگیری میتواند به این معنا باشد که از این پس، فعالیت های مربوط از طریق حق رأی هدایت نمیشود، و به جای آن، سایر موافقتنامهها، مانند قراردادها، به شخص یا اشخاص دیگر، توانایی فعلی هدایت فعالیت های مربوط را میدهد.
ب۸۲. یک رویداد، بدون اینکه سرمایهگذار در آن رویداد دخالتی داشته باشد، میتواند موجب به دست آوردن یا از دست دادن تسلط سرمایهگذار بر سرمایهپذیر شود. برای مثال، سرمایهگذار میتواند تسلط بر سرمایهپذیر را به این دلیل به دست آورد که حق تصمیمگیری شخص یا اشخاص دیگر، که قبلاً مانع کنترل سرمایهگذار بر سرمایهپذیر می شد، از دست رفته باشد.
ب۸۳. سرمایهگذار، همچنین تغییرات اثرگذار بر آسیبپذیری او از بازده متغیر ناشی از ارتباط با سرمایهپذیر یا برخورداری از حق نسبت به آن بازده متغیر را مورد توجه قرار میدهد. برای مثال، اگر سرمایهگذار حق دریافت بازده را از دست بدهد یا دیگر در معرض تعهدات قرار نگیرد، به دلیل عدم احراز بند ۹(ب)، ممکن است با وجود تسلط بر سرمایهپذیر، کنترل بر سرمایهپذیر را از دست بدهد (برای مثال، در صورتی که قرارداد دریافت حقالزحمه مبتنی بر عملکرد خاتمه یابد).
ب۸۴. سرمایهگذار باید بررسی کند آیا ارزیابی او از اینکه به عنوان نماینده یا اصیل فعالیت میکند، تغییر کرده است یا خیر. تغییر در روابط کلی بین سرمایهگذار و دیگر اشخاص میتواند به این معنا باشد که سرمایهگذار، با وجود اینکه در گذشته به عنوان نماینده فعالیت میکرده است، دیگر به عنوان نماینده عمل نمیکند، و برعکس. برای مثال، اگر تغییراتی در حقوق سرمایهگذار، یا دیگر اشخاص رخ دهد، سرمایهگذار باید وضعیت خود را به عنوان اصیل یا نماینده مجدداً مورد بررسی قرار دهد.
ب۸۵. ارزیابی اولیه سرمایهگذار از کنترل یا موقعیت او به عنوان اصیل یا نماینده، تنها به دلیل تغییر در شرایط بازار (برای مثال، تغییر در بازده سرمایهپذیر تحت تأثیر شرایط بازار) تغییر نمیکند، مگر اینکه تغییر در شرایط بازار، یک یا چند عنصر از عناصر سهگانه کنترل در بند ۹ را تغییر دهد یا موجب تغییر در رابطه کلی بین اصیل و نماینده شود.
تشخیص واحد تجاری سرمایهگذاری
ب۸۶. واحد تجاری هنگام ارزیابی اینکه یک واحد تجاری سرمایهگذاری است یا خیر، باید تمام واقعیت ها و شرایط، از جمله هدف و سازماندهی را مورد بررسی قرار دهد. یک واحد تجاری که دارای سه عنصر اشارهشده در تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری در بند ۲۹ است، واحد تجاری سرمایهگذاری محسوب میشود. بندهای ب۸۷ تا ب۹۷، عناصر تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری را با جزئیات بیشتری توضیح میدهد.
هدف فعالیت تجاری
ب۸۷. تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری ایجاب میکند که هدف واحد تجاری از سرمایهگذاری، صرفاً افزایش ارزش سرمایهگذاری، درآمد سرمایهگذاری (مانند سود تقسیمی، درآمد مالی یا درآمد اجاره)، یا هر دو باشد. مستنداتی که نشاندهنده هدف واحد تجاری از سرمایهگذاری است، مانند مدارک معرفی واحد تجاری، نشریات واحد تجاری و اساسنامه، به طور معمول شواهدی از هدف فعالیت تجاری واحد تجاری سرمایهگذاری فراهم خواهد کرد. شواهد دیگر میتواند شامل شیوهای باشد که واحد تجاری بر اساس آن خود را به دیگر اشخاص (مانند سرمایهگذاران یا سرمایهپذیران بالقوه) معرفی میکند. برای مثال، یک واحد تجاری ممکن است فعالیت تجاری خود را به عنوان سرمایهگذاری میانمدت با هدف افزایش ارزش سرمایهگذاری معرفی کند. در مقابل، هدف فعالیت های تجاری یک واحد تجاری که خود را به عنوان یک سرمایهگذار با هدف طراحی، تولید یا بازاریابی مشترک محصولات با سرمایهپذیران، معرفی میکند، با هدف فعالیت تجاری واحد تجاری سرمایهگذاری هماهنگ نیست، زیرا واحد تجاری از محل طراحی، تولید یا فعالیت بازاریابی و نیز از محل سرمایهگذاری های خود، بازده کسب میکند (به بند ب۹۴ مراجعه شود).
ب۸۸. یک واحد تجاری سرمایهگذاری، ممکن است خدمات مرتبط با سرمایهگذاری (مانند خدمات مشاوره سرمایهگذاری، مدیریت سرمایهگذاری، پشتیبانی سرمایهگذاری و خدمات اداری) را حتی اگر فعالیت های مزبور برای واحد تجاری قابل ملاحظه باشد، به طور مستقیم یا از طریق واحد تجاری فرعی، به اشخاص ثالث و نیز به سرمایهگذاران خود ارائه کند، مشروط بر اینکه واحد تجاری همچنان تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری را احراز نماید.
ب۸۹. واحد تجاری سرمایهگذاری، همچنین ممکن است بطور مستقیم یا از طریق واحد تجاری فرعی، در فعالیت های مرتبط با سرمایهگذاری که در ادامه به آنها اشاره شده است، مشارکت کند، مشروط بر اینکه این فعالیت ها برای حداکثر کردن بازده سرمایهگذاری (افزایش ارزش سرمایهگذاری یا درآمد سرمایهگذاری) حاصل از ارتباط با سرمایهپذیران آن انجام شود و نشاندهنده فعالیت های تجاری جداگانه قابل ملاحظه یا منبع درآمد جداگانه قابل ملاحظه برای واحد تجاری سرمایهگذاری نباشد:
الف. ارائه خدمات مدیریتی و مشاوره راهبردی به سرمایهپذیر؛
ب. فراهم آوردن حمایت مالی، مانند وام، تعهد سرمایهای یا تضمین، برای سرمایه پذیر.
ب۹۰. چنانچه یک واحد تجاری سرمایهگذاری، دارای واحد تجاری فرعی باشد که یک واحد تجاری سرمایهگذاری نیست و هدف و فعالیت اصلی آن، ارائه خدمات یا فعالیت های مرتبط با سرمایهگذاری باشد که به فعالیت های سرمایهگذاری واحد تجاری سرمایهگذاری مربوط است، مانند موارد تشریحشده در بندهای ب۸۸ تا ب۹۰، باید طبق بند ۳۴، واحد تجاری فرعی را تلفیق کند. در صورتی که واحد تجاری فرعی ارائهدهنده خدمات یا فعالیت های مرتبط با سرمایهگذاری، خود یک واحد تجاری سرمایهگذاری باشد، واحد تجاری سرمایهگذاری اصلی باید آن واحد تجاری فرعی را طبق بند ۳۳، به ارزش منصفانه اندازهگیری کند و تغییرات آن را در سود یا زیان دوره نشان دهد.
راهبردهای خروج
ب۹۱. برنامههای سرمایهگذاری واحد تجاری نیز شواهدی از هدف فعالیت تجاری فراهم میکند. یکی از ویژگی هایی که واحد تجاری سرمایهگذاری را از سایر واحدهای تجاری متمایز میکند این است که واحد تجاری سرمایهگذاری، برنامهای برای نگهداری سرمایهگذاری های خود برای دورهای نامعین ندارد و آنها را برای دورهای محدود نگهداری میکند. از آنجا که نگهداری سرمایهگذاری در ابزارهای مالکانه و دارایی های غیرمالی، برای دورهای نامعین امکانپذیر است، واحد تجاری سرمایهگذاری باید راهبرد خروجی داشته باشد که نحوه برنامهریزی واحد تجاری جهت تحقق افزایش ارزش سرمایهگذاری از محل تمام سرمایهگذاریهای خود در ابزارهای مالکانه و دارایی های غیرمالی را مستند کند. همچنین، واحد تجاری سرمایهگذاری باید برای تمام ابزارهای بدهی که امکان نگهداری آنها برای دورهای نامعین وجود دارد، برای مثال سرمایهگذاری در ابزارهای بدهی دائمی، راهبرد خروج داشته باشد. لزومی ندارد که واحد تجاری برای تک تک سرمایهگذاری ها، راهبرد خروج خاصی را مستند کند، اما برای انواع مختلف یا پرتفوهای مختلف سرمایهگذاری، باید راهبردهای بالقوه متفاوتی را که دربردارنده دوره زمانی برای خروج از سرمایهگذاری ها است، تعیین نماید. سازوکارهای خروج که تنها در صورت نکول، مانند نقض قرارداد یا عدم ایفای تعهد، برقرار میشود، برای مقاصد این ارزیابی، به عنوان راهبرد خروج در نظر گرفته نمیشود.
ب۹۲. راهبرد خروج، بر حسب نوع سرمایهگذاری قابل تغییر است. مثال هایی از راهبردهای خروج برای سرمایهگذاری در اوراق بهادار مالکانهای که بطور عام معامله نمیشود، شامل عرضه اولیه عمومی، عرضه غیرعمومی، فروش واحد تجاری، توزیع منافع مالکیت در سرمایهپذیر (بین سرمایهگذاران) و فروش دارایی ها (شامل فروش دارایی های سرمایهپذیر به دنبال انحلال سرمایهپذیر) میباشد. مثال هایی از راهبردهای خروج برای سرمایهگذاری در ابزارهای مالکانهای که در بازار عمومی معامله میشود، شامل عرضه غیرعمومی سرمایهگذاری یا فروش در بازار عمومی است. مثالی از راهبرد خروج در خصوص سرمایهگذاری در املاک، شامل فروش املاک از طریق معاملهگران متخصص املاک یا در بازار آزاد میباشد.
ب۹۳. یک واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است در واحد تجاری سرمایهگذاری دیگری که به دلایل حقوقی، مقرراتی، مالیاتی یا دلایل تجاری مشابه، در ارتباط با واحد تجاری ایجاد شده است، سرمایهگذاری کند. در این موارد، در صورتی که واحد تجاری سرمایهگذاری سرمایهپذیر، از راهبردهای خروج مناسبی برای سرمایهگذاری های خود برخوردار باشد، لزومی ندارد که واحد تجاری سرمایهگذاری سرمایهگذار، از راهبرد خروج برای آن سرمایهگذاری برخوردار باشد.
عایدات حاصل از سرمایهگذاری ها
ب۹۴. چنانچه یک واحد تجاری یا عضو دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد (یعنی گروهی که توسط واحد تجاری اصلی نهایی واحد تجاری سرمایهگذاری کنترل میشود)، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایهگذاری، درآمد سرمایهگذاری، یا هر دو را از سرمایهگذاری های واحد تجاری کسب کند یا هدف آن، کسب منافع مزبور باشد و آن منافع در دسترس دیگر اشخاص غیروابسته به سرمایهپذیر نباشد، واحد تجاری صرفاً جهت افزایش ارزش سرمایهگذاری، درآمد سرمایهگذاری، یا هر دو، سرمایهگذاری نکرده است. چنین منافعی شامل موارد زیر است:
الف. تحصیل، استفاده، مبادله یا بهرهبرداری از فرایندها، دارایی ها یا فناوری های سرمایهپذیر. این منافع میتواند عاید واحد تجاری یا عضو دیگری از گروه شود که برای تحصیل دارایی، فناوری، محصولات یا خدمات یک سرمایهپذیر، از حقوق انحصاری یا نامتناسب برخوردار هستند؛ برای مثال، داشتن اختیار خرید دارایی از سرمایهپذیر در صورتی که طراحی محصول موفقیتآمیز باشد؛
ب. مشارکت ها (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری ۴۰) یا سایر موافقتنامهها بین واحد تجاری یا عضو دیگر گروه و سرمایهپذیر برای طراحی، تولید، بازاریابی یا ارائه محصولات یا خدمات؛
پ. تضمین های مالی یا دارایی های مالی فراهمشده توسط سرمایهپذیر برای استفاده به عنوان وثیقه توافق های استقراض واحد تجاری یا عضو دیگری از گروه (با وجود این، واحد تجاری سرمایهگذاری کماکان میتواند سرمایهگذاری در سرمایهپذیر را به عنوان وثیقه استقراض خود مورد استفاده قرار دهد)؛
ت. اختیار خرید نگهداریشده توسط شخص وابسته به واحد تجاری، برای خرید منافع مالکیت در سرمایهپذیر واحد تجاری از آن واحد تجاری یا عضو دیگر گروه؛
ث. به استثنای مورد مطرحشده در بند ب۹۵، معاملات بین واحد تجاری یا عضو دیگر گروه و سرمایهپذیر که:
- شرایط آنها بهگونهای است که انجام آن برای واحدهای تجاری غیروابسته واحد تجاری، عضو دیگر گروه یا سرمایهپذیر امکانپذیر نیست؛
- به ارزش منصفانه انجام نمیشود؛
- معرف بخش عمده فعالیت تجاری سرمایهپذیر یا واحد تجاری، شامل فعالیت تجاری دیگر واحدهای تجاری گروه نیست.
ب۹۵. راهبرد واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است سرمایهگذاری در بیش از یک سرمایهپذیر در صنعت، بازار یا حوزه جغرافیایی مشابه باشد تا به این ترتیب، از مزایای همافزایی هایی که ارزش سرمایهگذاری و درآمد سرمایهگذاری حاصل از آن سرمایهپذیران را افزایش میدهد، بیشتر منتفع گردد. با وجود بند ب۹۴(ث)، واحد تجاری تنها به این دلیل که این سرمایهپذیران، با یکدیگر دادوستد دارند، شرایط طبقهبندی به عنوان واحد تجاری سرمایهگذاری را از دست نمیدهد.
اندازهگیری ارزش منصفانه
ب۹۶. عنصر اصلی در تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری این است که اساساً عملکرد تمام سرمایهگذاری ها را بر مبنای ارزش منصفانه اندازهگیری و ارزیابی میکند، زیرا به کارگیری ارزش منصفانه، نسبت به، برای مثال، تلفیق واحدهای تجاری فرعی آن یا استفاده از روش ارزش ویژه برای منافع در واحدهای تجاری وابسته یا مشارکت های خاص، اطلاعات مربوطتر ارائه میکند. واحد تجاری سرمایهگذاری برای آنکه نشان دهد این عنصر از تعریف را احراز کرده است، باید:
الف. اطلاعات ارزش منصفانه را برای سرمایهگذاران فراهم کند و اگر ارزش منصفانه طبق استانداردهای حسابداری الزامی یا مجاز شده باشد، تمام سرمایهگذاری های خود را اساساً به ارزش منصفانه در صورت های مالی اندازهگیری کند.
ب. اطلاعات ارزش منصفانه را، به صورت درونسازمانی، به مدیران اصلی واحد تجاری (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری ۱۲)، که ارزش منصفانه را به عنوان خاصه اصلی اندازهگیری برای ارزیابی عملکرد تمام سرمایهگذاری های خود و اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میدهند، گزارش کند.
ب۹۷. واحد تجاری سرمایهگذاری، غیر از سرمایهگذاری، ممکن است دارای برخی دارایی ها مانند املاک و تجهیزات دفتر مرکزی، و نیز بدهی های مالی باشد. اندازهگیری بر مبنای ارزش منصفانه در تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری، مندرج در بند ۲۹(پ)، صرفاً برای سرمایهگذاری های واحد تجاری سرمایهگذاری کاربرد دارد. بنابراین، لزومی ندارد که واحد تجاری سرمایهگذاری، دارایی هایی به غیر از سرمایهگذاری یا بدهی های خود را به ارزش منصفانه اندازهگیری کند.
ویژگی های معمول واحد تجاری سرمایهگذاری
ب۹۸. برای احراز تعریف یک واحد تجاری سرمایهگذاری، واحد تجاری باید بررسی کند که آیا از ویژگی های معمول یک واحد تجاری سرمایهگذاری برخوردار است یا خیر (به بند ۳۰ مراجعه شود). فقدان یک یا چند ویژگی معمول، لزوماً موجب نمیشود که واحد تجاری شرایط طبقهبندی به عنوان واحد تجاری سرمایهگذاری را احراز نکند، اما نشان میدهد برای تعیین اینکه واحد تجاری، یک واحد تجاری سرمایهگذاری است یا خیر، قضاوت بیشتری لازم است.
بیش از یک سرمایهگذاری
ب۹۹. یک واحد تجاری سرمایهگذاری، به منظور تنوعبخشی ریسک و حداکثرسازی بازده خود، به طور معمول سرمایهگذاری های متعددی را نگهداری میکند. یک واحد تجاری ممکن است پرتفویی از سرمایهگذاری ها را به طور مستقیم یا غیرمستقیم، برای مثال از طریق نگهداری یک سرمایهگذاری منفرد در واحد تجاری سرمایهگذاری دیگری که خود، دارای سرمایهگذاری های متعدد است، نگهداری کند.
ب۱۰۰. برخی مواقع، واحد تجاری دارای یک سرمایهگذاری منفرد است. با وجود این، در اختیار داشتن تنها یک سرمایهگذاری منفرد، ضرورتاً مانع احراز تعریف واحد تجاری سرمایهگذاری توسط واحد تجاری نمیشود. برای مثال، واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است تنها در موارد زیر یک سرمایهگذاری منفرد داشته باشد:
الف. در دوره شروع فعالیت خود قرار داشته باشد و هنوز سرمایهگذاری های مناسبی را مشخص نکرده باشد و بنابراین، هنوز برنامه سرمایهگذاری خود را برای تحصیل سرمایهگذاری های متعدد اجرا نکرده باشد؛
ب. به منظور جایگزینی سرمایهگذاری های واگذارشده، سرمایهگذاری های دیگری انجام نداده باشد؛
پ. هنگامی که سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران منفرد قابل انجام نباشد، (برای مثال، زمانی که حداقل سرمایهگذاری مورد نیاز برای یک سرمایهگذار، بسیار زیاد باشد)، برای تجمیع منابع مالی سرمایهگذاران جهت سرمایهگذاری در یک سرمایهگذاری منفرد، ایجاد شده باشد؛
ت. در فرایند انحلال قرار گرفته باشد.
بیش از یک سرمایهگذار
ب۱۰۱. به طور معمول، واحد تجاری سرمایهگذاری دارای سرمایهگذاران متعددی است که برای دستیابی به خدمات مدیریت سرمایهگذاری و فرصت های سرمایهگذاری که ممکن است دسترسی به آنها به صورت انفرادی وجود نداشته باشد، منابع مالی خود را تجمیع میکنند. وجود سرمایهگذاران متعدد، احتمال اینکه واحد تجاری، یا اعضای دیگری از گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایهگذاری یا درآمد سرمایهگذاری کسب کنند را کاهش میدهد (به بند ب۹۴ مراجعه شود).
ب۱۰۲. به شیوهای دیگر، واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است توسط، یا برای، تنها یک سرمایهگذار تشکیل شود تا نماینده منافع گروه وسیعتری از سرمایهگذاران باشد یا از منافع آنها پشتیبانی کند (برای مثال، صندوق بازنشستگی یا صندوق سرمایهگذاری دولتی).
ب۱۰۳. همچنین برخی مواقع، واحد تجاری ممکن است بطور موقتی یک سرمایهگذار منفرد داشته باشد. برای مثال، واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است تنها هنگامی یک سرمایهگذار منفرد داشته باشد که:
الف. در دوره عرضه اولیه عمومی خود که هنوز منقضی نشده است، قرار گرفته باشد و واحد تجاری به طور فعال، به دنبال تشخیص سرمایهگذاران مناسب باشد؛
ب. هنوز سرمایهگذاران مناسب برای جایگزینی منافع مالکیت بازخریدشده را مشخص نکرده باشد؛
پ. در فرایند انحلال قرار گرفته باشد.
سرمایهگذاران غیروابسته
ب۱۰۴. به طور معمول، واحد تجاری سرمایهگذاری دارای سرمایهگذاران متعددی است که اشخاص وابسته (طبق تعریف استاندارد حسابداری ۱۲) واحد تجاری یا اعضای دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، محسوب نمیشوند. با داشتن سرمایهگذاران غیروابسته، احتمال اینکه واحد تجاری یا اعضای دیگر گروهی که واحد تجاری در آن قرار دارد، منافعی غیر از افزایش ارزش سرمایهگذاری یا درآمد سرمایهگذاری کسب کنند، کاهش مییابد (به بند ب۹۴ مراجعه شود).
ب۱۰۵. با وجود این، حتی اگر سرمایهگذاران، اشخاص وابسته واحد تجاری باشند، ممکن است واحد تجاری هنوز هم واجد شرایط واحد تجاری سرمایهگذاری باشد. برای مثال، واحد تجاری سرمایهگذاری ممکن است صندوق موازی جداگانهای برای گروهی از کارکنان خود (مانند مدیران اصلی) یا سایر سرمایهگذاران وابسته تشکیل دهد که بازتابی از سرمایهگذاری های صندوق سرمایهگذاری اصلی واحد تجاری باشد. این صندوق ”موازی“ ممکن است واجد شرایط یک واحد تجاری سرمایهگذاری باشد، حتی اگر تمام سرمایهگذاران آن را اشخاص وابسته تشکیل دهند.
منافع مالکیت
ب۱۰۶. یک واحد تجاری سرمایهگذاری، به طور معمول، اما نه الزاماً، یک شخصیت حقوقی جداگانه است. منافع مالکیت در واحد تجاری سرمایهگذاری، معمولاً به شکل منافع مالکانه یا منافع مشابه (برای مثال، سهمالشرکه) است که سهم متناسبی از خالص دارایی های واحد تجاری سرمایهگذاری به آن نسبت داده میشود. اما داشتن طبقات مختلفی از سرمایهگذاران، که برخی از آنها صرفاً نسبت به سرمایهگذاری یا گروه های سرمایهگذاری خاصی دارای حق هستند یا سهم متناسب متفاوتی در خالص دارایی ها دارند، مانع تلقی واحد تجاری به عنوان یک واحد تجاری سرمایهگذاری نمیشود.
ب۱۰۷. افزون بر این، یک واحد تجاری که دارای منافع مالکیت قابل ملاحظهای به صورت بدهی است و طبق سایر استانداردهای حسابداری قابل اعمال، تعریف حقوق مالکانه را احراز نمیکند، ممکن است همچنان واجد شرایط یک واحد تجاری سرمایهگذاری باشد، مشروط بر اینکه دارندگان ابزار بدهی در معرض بازده متغیر ناشی از تغییر در ارزش منصفانه خالص دارایی های واحد تجاری قرار داشته باشند.
الزامات حسابداری
روش های تلفیق
ب۱۰۸. در صورت های مالی تلفیقی:
الف. اقلام مشابه دارایی، بدهی، حقوق مالکانه، درآمد، هزینه و جریان های نقدی واحد تجاری اصلی با واحدهای تجاری فرعی، ترکیب می شود.
ب. مبلغ دفتری سرمایهگذاری واحد تجاری اصلی در هر یک از واحدهای تجاری فرعی و سهم واحد تجاری اصلی از حقوق مالکانه هر یک از واحدهای تجاری فرعی، تهاتر (حذف) می شود (حسابداری سرقفلی، در استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸) تشریح شده است).
پ. دارایی ها و بدهی ها، حقوق مالکانه، درآمدها، هزینهها و جریان های نقدی درونگروهی مرتبط با معاملات بین واحدهای تجاری گروه، به طور کامل حذف می شود (سودها یا زیان های ناشی از معاملات درونگروهی که در دارایی هایی مانند موجودی ها و دارایی های ثابت شناسایی شده است، به طور کامل حذف میشود). زیان های درونگروهی ممکن است نشاندهنده کاهش ارزشی باشد که مستلزم شناسایی در صورت های مالی تلفیقی است. برای تفاوت های موقتی ناشی از حذف سودها یا زیان های معاملات درونگروهی، استاندارد حسابداری ۳۵ مالیات بر درآمد کاربرد دارد.
رویههای حسابداری یکنواخت
ب۱۰۹. اگر یکی از واحدهای تجاری عضو گروه، برای معاملات و رویدادهای مشابه در شرایط مشابه، از رویههای حسابداری متفاوتی نسبت به رویههای به کار گرفتهشده در صورت های مالی تلفیقی استفاده کند، برای اطمینان از انطباق با رویههای حسابداری گروه، هنگام تهیه صورت های مالی تلفیقی، در صورت های مالی آن عضو گروه تعدیلات مناسب انجام میشود.
اندازهگیری
ب۱۱۰. واحد تجاری از تاریخ به دست آوردن کنترل تا تاریخی که کنترل بر واحد تجاری فرعی را از دست میدهد، درآمدها و هزینههای واحد تجاری فرعی را در صورت های مالی تلفیقی منظور میکند. درآمدها و هزینههای واحد تجاری فرعی بر مبنای مبالغ دارایی ها و بدهی های شناساییشده در صورت های مالی تلفیقی در تاریخ تحصیل، تعیین می شود. برای مثال، هزینه استهلاک شناساییشده در صورت سود و زیان تلفیقی پس از تاریخ تحصیل، برمبنای ارزش منصفانه دارایی های استهلاکپذیر شناساییشده در صورت های مالی تلفیقی در تاریخ تحصیل، تعیین میشود.
حق رأی بالقوه
ب۱۱۱. زمانی که حق رأی بالقوه یا سایر ابزارهای مشتقه دارای حق رأی بالقوه وجود دارد، برای تهیه صورت های مالی تلفیقی، نسبتی از سود یا زیان دوره و تغییرات در حقوق مالکانه که در تهیه صورت های مالی تلفیقی به واحد تجاری اصلی و منافع فاقد حق کنترل تخصیص مییابد، صرفاً برمبنای منافع مالکیت فعلی تعیین میشود و اعمال یا تبدیل احتمالی حق رأی بالقوه و سایر ابزارهای مشتقه در آن منعکس نمیشود، مگر اینکه بند ب۱۱۲ کاربرد داشته باشد.
ب۱۱۲. در برخی شرایط، واحد تجاری در نتیجه معاملهای که در حال حاضر برای آن دسترسی به بازده مرتبط با منافع مالکیت را فراهم میکند، از نظر ماهیت، از منافع مالکیت فعلی برخوردار میگردد. در چنین شرایطی، نسبتی که در تهیه صورت های مالی تلفیقی به واحد تجاری اصلی و منافع فاقد حق کنترل تخصیص مییابد، با در نظر گرفتن اعمال نهایی حق رأی بالقوه و سایر ابزارهای مشتقهای که در حال حاضر برای واحد تجاری اصلی دسترسی به بازده را فراهم میکند، تعیین میشود.
تاریخ گزارشگری
ب۱۱۳. برای تهیه صورت های مالی تلفیقی باید تاریخ گزارشگری صورت های مالی واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن یکسان باشد. هرگاه پایان دوره گزارشگری واحد تجاری اصلی و واحد تجاری فرعی متفاوت باشد، واحد تجاری فرعی، برای مقاصد تلفیق، مجموعه دیگری از اطلاعات مالی را به تاریخ صورت های مالی واحد تجاری اصلی تهیه میکند تا واحد تجاری اصلی بتواند اطلاعات مالی واحد تجاری فرعی را تلفیق کند، مگر اینکه تهیه مجموعه دیگری از اطلاعات مالی غیرعملی باشد.
ب۱۱۴. اگر تهیه مجموعه دیگری از اطلاعات مالی توسط واحد تجاری فرعی غیرعملی باشد، واحد تجاری اصلی برای تلفیق اطلاعات مالی واحد تجاری فرعی، باید از آخرین صورت های مالی واحد تجاری فرعی که بابت تأثیر معاملات یا رویدادهای عمده واقعشده بین تاریخ صورت های مالی مزبور و تاریخ صورت های مالی تلفیقی تعدیل شده است، استفاده کند. در هر صورت، تفاوت بین تاریخ صورت های مالی واحد تجاری فرعی و تاریخ صورت های مالی تلفیقی نباید بیش از ۳ ماه باشد و طول دورههای گزارشگری و تفاوت بین تاریخ صورت های مالی، باید در دورههای مختلف یکسان باشد.
منافع فاقد حق کنترل
ب۱۱۵. واحد تجاری باید سود یا زیان دوره و هر یک از اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع را به مالکان واحد تجاری اصلی و به منافع فاقد حق کنترل انتساب دهد. همچنین واحد تجاری باید مجموع سود و زیان جامع را به مالکان واحد تجاری اصلی و به منافع فاقد حق کنترل منتسب کند، حتی اگر منجر به ایجاد کسری در مانده منافع فاقد حق کنترل گردد.
تغییر در نسبت منافع فاقد حق کنترل
ب۱۱۶. هرگاه نسبت حقوق مالکانه نگهداریشده توسط دارندگان منافع فاقد حق کنترل تغییر کند، واحد تجاری به منظور انعکاس تغییر در نسبت منافع دارای حق کنترل و منافع فاقد حق کنترل در واحد تجاری فرعی، باید مبالغ دفتری منافع آنها را تعدیل کند. واحد تجاری باید هرگونه تفاوت بین مبلغ تعدیل منافع فاقد حق کنترل و ارزش منصفانه مابهازای پرداختی یا دریافتی را به طور مستقیم در حقوق مالکانه شناسایی و آن را به مالکان واحد تجاری اصلی منتسب کند.
از دست دادن کنترل
ب۱۱۷. واحد تجاری اصلی ممکن است از طریق دو یا چند توافق (معامله)، کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد. با وجود این، برخی مواقع شرایط نشان میدهد که توافقهای چندگانه باید به عنوان معاملهای واحد در نظر گرفته شود. برای تعیین اینکه این توافق ها به عنوان معاملهای واحد تلقی میشوند یا خیر، واحد تجاری اصلی باید تمام شرایط توافق ها و آثار اقتصادی آنها را مورد توجه قرار دهد. وجود یک یا چند مورد زیر، نشان میدهد که واحد تجاری اصلی باید توافق های چندگانه را به عنوان معاملهای واحد در نظر بگیرد:
الف. این توافق ها به صورت هم زمان انجام میگیرند یا با هم در نظر گرفته می شوند.
ب. این توافق ها به عنوان یک معامله واحد برای دستیابی به یک نتیجه تجاری واحد سازماندهی میشوند.
پ. وقوع توافق، به وقوع حداقل یک توافق دیگر بستگی دارد.
ت. توافق به تنهایی توجیه اقتصادی ندارد، اما زمانی که همراه با توافق های دیگر مورد بررسی قرار میگیرد به لحاظ اقتصادی قابل توجیه میشود. مثال آن مربوط به زمانی است که قیمت واگذاری سهام کم تر از قیمت بازار است و از طریق واگذاری بعدی با قیمتی بالاتر از بازار، جبران میشود.
ب۱۱۸. اگر واحد تجاری اصلی، کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد، باید:
الف. موارد زیر را قطع شناخت کند: - دارایی ها (شامل سرقفلی) و بدهی های واحد تجاری فرعی به مبالغ دفتری آنها در تاریخ از دست دادن کنترل؛
- مبلغ دفتری منافع فاقد حق کنترل در واحد تجاری فرعی پیشین در تاریخ از دست دادن کنترل (شامل هر یک از اجزای سایر اقلام سود و زیان جامع قابل انتساب به آنها).
ب. موارد زیر را شناسایی کند: - ارزش منصفانه مابهازای دریافتی (در صورت وجود) ناشی از معامله، رویداد یا شرایطی که منجر به از دست رفتن کنترل شده است؛
- توزیع سهام واحد تجاری فرعی بین مالکان در نقش مالک، مشروط بر اینکه معامله، رویداد یا شرایطی که منجر به از دست دادن کنترل شده است، شامل چنین توزیعی باشد؛
- هرگونه سرمایهگذاری باقی مانده در واحد تجاری فرعی پیشین به ارزش منصفانه آن در تاریخی که کنترل از دست میرود.
پ. در صورت الزام سایر استانداردهای حسابداری، مبالغ شناساییشده در سایر اقلام سود و زیان جامع در ارتباط با واحد تجاری فرعی را بر مبنای توضیحات بند ب۱۱۹، به سود یا زیان دوره تجدید طبقهبندی کند یا به طور مستقیم به سود انباشته انتقال دهد.
ت. هرگونه تفاوت حاصل را به عنوان سود یا زیان، در سود یا زیان قابل انتساب به واحد تجاری اصلی، شناسایی کند.
ب۱۱۹. اگر واحد تجاری اصلی کنترل واحد تجاری فرعی را از دست بدهد، واحد تجاری اصلی باید تمام مبالغی را که قبلاً در ارتباط با آن واحد تجاری فرعی در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی کرده است، به شیوهای همانند زمانی که واحد تجاری اصلی به طور مستقیم دارایی ها یا بدهی های مربوط را واگذار میکند، به حساب منظور کند. بنابراین، اگر سود یا زیانی که قبلاً در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی شده است، به دلیل واگذاری دارایی ها یا بدهی های مربوط، به سود یا زیان دوره تجدید طبقهبندی شود، واحد تجاری اصلی باید هنگام از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی، سود یا زیان مزبور را از حقوق مالکانه به سود یا زیان دوره (تحت عنوان تعدیلات تجدید طبقهبندی) تجدید طبقهبندی نماید. اگر مازاد تجدید ارزیابی که قبلاً در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی شده است، هنگام واگذاری دارایی، به طور مستقیم به سود انباشته انتقال یابد، واحد تجاری اصلی در زمان از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی، باید مازاد تجدید ارزیابی را بطور مستقیم به سود انباشته منتقل کند.
حسابداری تغییر در وضعیت واحد تجاری سرمایهگذاری
ب۱۲۰. اگر واحد تجاری، شرایط واحد تجاری سرمایهگذاری را از دست دهد، باید برای تمام واحدهای تجاری فرعی که پیش از این، طبق بند ۳۳ به ارزش منصفانه اندازهگیری کرده و تغییرات آنها را در سود یا زیان دوره نشان داده است، استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸) را به کار گیرد. تاریخ تغییر وضعیت، باید به عنوان تاریخ تحصیل فرض شود. هنگام اندازهگیری سرقفلی یا سود حاصل از خرید زیر قیمت که در تاریخ تحصیل فرضی ایجاد میشود، ارزش منصفانه واحد تجاری فرعی در تاریخ تحصیل فرضی، باید نشاندهنده مابهازای فرضی انتقالیافته باشد. تمام واحدهای تجاری فرعی باید طبق بندهای ۲۱ تا ۲۶ این استاندارد، از تاریخ تغییر وضعیت تلفیق شوند.
ب۱۲۱. هرگاه واحد تجاری، به واحد تجاری سرمایهگذاری تبدیل شود، باید در تاریخ تغییر وضعیت، تلفیق واحدهای تجاری فرعی خود را متوقف کند، به استثنای واحدهای تجاری فرعی که طبق بند ۳۴ باید همچنان تلفیق شوند. واحد تجاری سرمایهگذاری باید الزامات بندهای ۲۷ و ۲۸ را برای آن دسته از واحدهای تجاری فرعی که تلفیق آنها متوقف شده است اعمال کند، گویی واحد تجاری سرمایهگذاری، کنترل این واحدهای تجاری فرعی را در آن تاریخ از دست داده است.
پیوست پ
گذار
این پیوست، بخش جدانشدنی این استاندارد حسابداری است و همانند سایر بخش های این استاندارد، لازمالاجرا است.
گذار
پ۱. طبق استاندارد حسابداری ۳۴ رویههای حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و اشتباهات، واحد تجاری باید این استاندارد را، به استثنای بندهای پ۲ تا پ۱۲، با تسری به گذشته به کار گیرد.
پ۲. به منظور دستیابی به مقاصد این استاندارد، تاریخ به کارگیری اولیه، آغاز دوره گزارشگری سالانهای است که برای نخستین بار این استاندارد به کار گرفته میشود.
پ۳. در تاریخ به کارگیری اولیه این استاندارد، واحد تجاری ملزم به تعدیل روش حسابداری پیشین در ارتباط با واحدهای تجاری زیر نمیباشد:
الف. واحدهای تجاری که در آن تاریخ، طبق استاندارد حسابداری ۱۸ صورت های مالی تلفیقی (تجدیدنظرشده ۱۳۸۴) تلفیق شدهاند و طبق این استاندارد همچنان تلفیق میشوند؛
ب. واحدهای تجاری که در آن تاریخ، طبق استاندارد بینالمللی حسابداری ۱۸ (تجدیدنظرشده ۱۳۸۴) تلفیق نشدهاند و طبق این استاندارد نیز تلفیق نمی شوند.
پ۴. در تاریخ به کارگیری اولیه این استاندارد، واحد تجاری باید ارزیابی کند که آیا بر مبنای واقعیت ها و شرایط موجود در آن تاریخ، یک واحد تجاری سرمایهگذاری است یا خیر. اگر واحد تجاری، در تاریخ به کارگیری اولیه به این نتیجه برسد که یک واحد تجاری سرمایهگذاری است، باید الزامات بندهای پ۵ تا پ۷ را به جای الزامات بندهای پ۱۰ تا پ۱۱ بکار گیرد.
پ۵. به استثنای واحدهای تجاری فرعی که طبق بند ۳۴ تلفیق میشوند (که بندهای پ۳ و پ۱۲ یا بندهای پ۸ تا پ۹، هر کدام که مربوط باشد، برای آنها مورد استفاده قرار میگیرد)، واحد تجاری سرمایهگذاری باید سرمایهگذاری خود در هر کدام از واحدهای تجاری فرعی را به ارزش منصفانه اندازهگیری کند و تغییرات آن را در سود یا زیان دوره نشان دهد، گویی که الزامات این استاندارد همواره لازمالاجرا بوده است. واحد تجاری سرمایهگذاری، باید دوره سالانهای که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد و نیز حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل را بابت هرگونه تفاوت میان دو عامل زیر، با تسری به گذشته تعدیل کند:
الف. مبلغ دفتری قبلی واحد تجاری فرعی؛
ب. ارزش منصفانه سرمایهگذاری واحد تجاری سرمایهگذاری در واحد تجاری فرعی.
مبلغ انباشته هرگونه تعدیلات ارزش منصفانه که پیش از این در سایر اقلام سود و زیان جامع شناسایی شده است، باید در ابتدای دوره سالانهای که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد، به سود انباشته انتقال یابد.
پ۶. اگر طبق بند پ۵، اندازهگیری سرمایهگذاری در واحد تجاری فرعی، غیرعملی(طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری ۳۴) باشد، واحد تجاری سرمایهگذاری، باید الزامات این استاندارد حسابداری را در ابتدای نخستین دورهای که به کارگیری بند پ۵ عملی است، که میتواند دوره جاری باشد، به کار گیرد. سرمایهگذار باید دوره سالانهای را که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد، با تسری به گذشته تعدیل کند، مگر اینکه ابتدای نخستین دورهای که به کارگیری این بند عملی است، دوره جاری باشد. اگر اینگونه باشد، تعدیل حقوق مالکانه باید در ابتدای دوره جاری شناسایی شود.
پ۷. اگر واحد تجاری سرمایهگذاری، قبل از تاریخ به کارگیری اولیه این استاندارد، سرمایهگذاری در واحد تجاری فرعی را واگذار کرده باشد یا کنترل سرمایهگذاری در واحد تجاری فرعی را از دست داده باشد، واحد تجاری سرمایهگذاری ملزم به تعدیل روش حسابداری پیشین در خصوص واحد تجاری فرعی مزبور نیست.
پ۸. هرگاه در تاریخ به کارگیری اولیه، سرمایهگذار به این نتیجه برسد که باید سرمایهپذیری را تلفیق کند که طبق استاندارد حسابداری ۱۸ (تجدیدنظرشده ۱۳۸۴)، تلفیق نشده است، سرمایهگذار باید:
الف. در صورتی که سرمایهپذیر یک فعالیت تجاری (طبق تعریف استاندارد حسابداری ۳۸ ترکیب های تجاری (مصوب ۱۳۹۸)) باشد، دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل آن را بهگونهای اندازهگیری کند که گویی سرمایهپذیر از تاریخ کسب کنترل سرمایهگذار بر آن، بر مبنای الزامات این استاندارد در تلفیق منظور شده است (و بنابراین طبق استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸) روش حسابداری تحصیل به کار گرفته شده است). سرمایهگذار باید دوره سالانهای را که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد، با تسری به گذشته تعدیل کند. اگر تاریخ کسب کنترل پیش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایهگذار باید هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به عنوان تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل شناسایی کند: - مبلغ دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل شناساییشده؛
- مبلغ دفتری قبلی ارتباط سرمایهگذار با سرمایهپذیر.
ب. در صورتی که سرمایهپذیر، یک فعالیت تجاری نباشد (طبق تعریف استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸))، دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل آن را بهگونهای اندازهگیری کند که گویی سرمایهپذیر از تاریخ کسب کنترل سرمایهگذار بر آن، بر مبنای الزامات این استاندارد در تلفیق منظور شده است (روش تحصیل همانگونه که در استاندارد حسابداری ۳۸ تشریح شده است، به کار گرفته می شود؛ اما برای سرمایهپذیر، سرقفلی شناسایی نمی شود). سرمایهگذار باید دوره سالانهای که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد را با تسری به گذشته تعدیل کند. زمانی که تاریخ کسب کنترل پیش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایهگذار باید هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به عنوان تعدیل حقوق مالکانه ابتدای دوره قبل، شناسایی کند: - مبلغ دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل شناساییشده؛
- مبلغ دفتری قبلی ارتباط سرمایهگذار با سرمایهپذیر.
پ۹. چنانچه اندازهگیری دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل سرمایهپذیر، طبق بند پ۸(الف) یا (ب)، غیرعملی (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری ۳۴) باشد، سرمایهگذار باید:
الف. در صورتی که سرمایهپذیر فعالیت تجاری باشد، الزامات استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸) را از تاریخ تحصیل فرضی به کار گیرد. تاریخ تحصیل فرضی باید ابتدای نخستین دورهای باشد که به کارگیری بند پ۸(الف)، برای آن دوره عملی میشود که میتواند دوره جاری باشد.
ب. اگر سرمایهپذیر یک فعالیت تجاری نباشد، روش تحصیل تشریحشده در استاندارد حسابداری ۳۸ (مصوب ۱۳۹۸) را از تاریخ فرضی تحصیل به کار گیرد بدون اینکه برای سرمایهپذیر سرقفلی شناسایی کند. تاریخ تحصیل فرضی، باید ابتدای نخستین دورهای باشد که به کارگیری بند پ۸(ب)، برای آن دوره عملی می شود که می تواند دوره جاری باشد.
سرمایهگذار باید دوره سالانهای که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد را با تسری به گذشته تعدیل کند، مگر اینکه ابتدای نخستین دورهای که بکارگیری این بند در آن دوره عملی میشود، دوره جاری باشد. زمانی که تاریخ تحصیل فرضی، پیش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایهگذار باید هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به عنوان تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل شناسایی کند:
پ. مبلغ دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل شناسایی شده؛
ت. مبلغ دفتری قبلی ارتباط سرمایهگذار با سرمایهپذیر.
اگر نخستین دورهای که به کارگیری این بند برای آن دوره عملی می شود، دوره جاری باشد، تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره جاری باید شناسایی شود.
پ۱۰. اگر در تاریخ به کارگیری اولیه، سرمایهگذار به این نتیجه برسد سرمایهپذیری که طبق استاندارد حسابداری ۱۸ (تجدیدنظرشده ۱۳۸۴) مشمول تلفیق بوده است را دیگر تلفیق نکند، سرمایهگذار باید منافع خود در سرمایهپذیر را به مبلغی اندازهگیری نماید که با فرض اجرای الزامات این استاندارد هنگام شروع ارتباط با سرمایهپذیر (بدون کسب کنترل طبق این استاندارد)، یا از دست دادن کنترل سرمایهپذیر، به آن مبلغ اندازهگیری می شد. سرمایهگذار باید دوره سالانهای که بلافاصله قبل از تاریخ به کارگیری اولیه قرار دارد را با تسری به گذشته تعدیل کند. اگر تاریخ شروع ارتباط سرمایهگذار با سرمایهپذیر (بدون کسب کنترل طبق این استاندارد)، یا از دست دادن کنترل بر سرمایهپذیر، پیش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایهگذار باید، هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به عنوان تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره قبل شناسایی کند:
الف. مبلغ دفتری قبلی دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل؛
ب. مبلغ شناسایی شده منافع سرمایهگذار در سرمایهپذیر.
پ۱۱. اگر اندازهگیری منافع در سرمایهپذیر طبق بند پ۱۰، غیرعملی (طبق تعریف مندرج در استاندارد حسابداری ۳۴) باشد، سرمایهگذار باید الزامات این استاندارد را در ابتدای نخستین دورهای که به کارگیری بند پ۱۰ در آن دوره عملی می شود، که می تواند دوره جاری باشد، به کار گیرد. سرمایهگذار باید دوره سالانه قبل از تاریخ به کارگیری اولیه را با تسری به گذشته تعدیل کند، مگر اینکه ابتدای نخستین دورهای که به کارگیری این بند در آن دوره عملی می شود، دوره جاری باشد. زمانی که تاریخ شروع ارتباط سرمایهگذار با سرمایهپذیر (بدون کسب کنترل طبق این استاندارد)، یا از دست دادن کنترل بر سرمایهپذیر، پیش از ابتدای دوره قبل باشد، سرمایهگذار باید هرگونه تفاوت بین مبالغ زیر را به عنوان تعدیل حقوق مالکانه ابتدای دوره قبل، شناسایی کند:
الف. مبلغ دفتری قبل دارایی ها، بدهی ها و منافع فاقد حق کنترل؛
ب. مبلغ شناسایی شده منافع سرمایهگذار در سرمایهپذیر.
اگر نخستین دورهای که به کارگیری این بند در آن دوره عملی می شود، دوره جاری باشد، تعدیل حقوق مالکانه در ابتدای دوره جاری باید شناسایی شود.
پ۱۲. بندهای ۲۵، ۲۷، ب۱۱۵ و ب۱۱۶ تا ب۱۱۹، اصلاحات استاندارد حسابداری ۱۸ (تجدیدنظرشده ۱۳۸۴)، است که به استاندارد حسابداری ۳۹ انتقال یافته است. به غیر از هنگامی که واحد تجاری بند پ۳ را به کار میگیرد یا ملزم به به کارگیری بندهای پ۸ تا پ۱۱ است، باید الزامات بندهای مزبور را به شرح زیر به کار گیرد:
الف. واحد تجاری نباید سود یا زیان قابل انتساب به دورههای گزارشگری قبل از نخستین دوره به کارگیری اصلاحات مندرج در بند ب۱۱۵ را تجدید ارائه کند.
ب. الزامات بندهای ۲۵ و ب۱۱۶ درباره حسابداری تغییرات در منافع مالکیت در واحد تجاری فرعی پس از کسب کنترل، برای تغییراتی که قبل از نخستین به کارگیری این اصلاحات واقع شده است، کاربرد ندارد.
پ. اگر واحد تجاری قبل از نخستین به کارگیری اصلاحات بندهای ۲۷ و ب۱۱۷ تا ب۱۱۹، کنترل را از دست بدهد، نباید مبلغ دفتری سرمایهگذاری در واحد تجاری فرعی پیشین را تجدید ارائه کند. افزون بر این، واحد تجاری نباید سود یا زیان مربوط به از دست دادن کنترل واحد تجاری فرعی که قبل از نخستین به کارگیری اصلاحات بندهای ۲۷ و ب۱۱۷ تا ب۱۱۹ واقع شده است را مجدداً محاسبه نماید.
اطلاعات این نوشته
شما میتوانید در صورت تمایل این پست را در شبکه های اجتماعی خود بازنشر دهید .